1403/07/01 03:13


40477   3528
تاریخ انتشار: 1395/11/16 18:14
سیرک بین‌المللی برپا شده در شهرک بعثت به محلی برای تفریح لاکچری خانواده‌های پولدار و محلی برای آه و بغض و حسرت کودکان بی‌بضاعت تبدیل شده است.
 
 
 

به گزارش سایتآماج نیوز از خبرگزاری فارس از ماهشهر، چند شبی است که سیرک بین‌المللی با دعوت شرکت عملیات غیر صنعتی و خدمات صنایع پتروشیمی شهرستان بندر ماهشهر در شهرک بعثت برپا شده است.

هرچند این اقدام در منطقه‌ای که امکانات تفریحی خاصی در آن وجود ندارد بسیار قابل تقدیر و حداقل برای چند شب باعث ایجاد شور و هیجان بین خانواده‌ها و بازدیدکنندگان شده است اما باید به زوایای آشکار و پنهان این داستان نیز نیم نگاهی داشت.

هر شب با گذر از کنار ورودی این سیرک بین‌المللی افراد و کودکانی را خواهی یافت که هرگز توانایی تأمین وجه بلیط‌ را ندارند و با بغض و التماس خواستار ورود به این سیرک هستند و نیست کسی که التماس‌های آنان را ببیند.

در شهر و منطقه‌ای که فاصله بین فقر و غنا تنها یکصد متر است. مجموعه مسکونی خلیج فارس با ساکنانی دارای حقوق‌های چند میلیونی و کوی یاسر شهر چمران با ساکنانی که تنها درآمدشان شاید چندرقاز یارانه‌ها باشد. شاید این دو منطقه فاصله چندانی به لحاظ مسافت از هم نداشته باشند اما فاصله داشته‌ها و رویاهای کودکان آن فرسنگ‌ها و کیلومترها از هم فاصله دارد.

ای کاش برای کودکی که تنها سرگرمی‌اش شاید یک رینگ کهنه دوچرخه و تکه چوبی باشد سهمیه‌ای در نظر گرفته می‌شد تا بتواند در کنار کودکان مرفه به تماشای این سیرک بنشیند و اندکی از عقده‌های فروخورده‌اش کاسته شود.

محمد 13 ساله ساکن کوی یاسر چمران می‌گوید: پدرم چند سال پیش در تصادف رانندگی کشته شد و درآمدمان از پخت نان‌هایی است که مادرم به همسایه‌ها می‌فروشد. یارانه‌مان را نیز جای پول آب و برق می‌دهیم.

این کودک چمرانی ادامه می‌دهد: امسال مادرم پولی برای خرید کتاب، دفتر و لوازم مدرسه‌ام نداشت و به سختی توانستم این چند ماه از سال تحصیلی را پشت سر بگذارم.

محمد اضافه می‌کند: وقتی هم سن و سال‌های خودم در شهرک بعثت را می‌بینم که پدرانشان ماهیانه حقوق‌های زیادی می‌گیرند و هیچ مشکل مالی ندارند، دلم خیلی می‌شکند و به خدا می‌گویم چرا باید اینگونه باشد.

وی می‌گوید: وقتی می‌بینم به راحتی برای رفتن به سیرک بلیط می‌خرند و من باید پشت در التماس کنم و با تندی و خشونت مرا از پشت در برانند احساس خیلی بدی پیدا می‌کنم.

دیگر کودک چمرانی که ساکن کوی عمار است نیز اظهار می‌کند: بلیط‌های این سیرک خیلی گران است و پدرم با عصبانیت می‌گوید من چنین پولی ندارم به تو بدهم. آخر گناه من چیست که پدرم شاغل پتروشیمی نیست و حقوقش خیلی پایین است.

صادق ادامه می‌دهد: من هم دوست دارم مثل بقیه بچه‌ها به سیرک بروم اما پولی برای خرید بلیط نداریم. هرچه به مسئولان سیرک هم التماس می‌کنم مرا بدون بلیط به داخل راه نمی‌دهند. در هر سانس من و حدود پنج، شش نفر دیگر پشت در ورودی جمع می‌شویم و هرچه التماس می‌کنیم فایده‌ای ندارد.

وی می‌گوید: مگر چه می‌شود ما را هم به داخل راه دهند تا ما هم مثل دیگران از دیدن سیرک لذت ببریم؟ چون پول نداریم کسی به ما توجهی نمی‌کند و حرفمان را نمی‌شنود.

اینها تنها گوشه‌ای از دردل‌های کودکان بی‌بضاعتی است که در فاصله چندین متری خود شاهد شکاف طبقاتی هستند که باعث شده صحنه‌های بسیار غم‌باری از فقر و غنا ایجاد شود و دلها را بیازارد.

ای کاش متولیان امر راه‌چاره‌ای می‌اندیشیدند که این کودکان حسرت به دل مانده بیش از این رنج نکشند و مرهمی موقت بر یکی از هزاران زخمشان گذاشته شود.




Copy Right 2015 Artmis.ORG